این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بدجوری رفتی تو تار و پودم

تبریک میگم به همه معلم های عزیز و هر کسی که می آموزد آنچه درست است 

صبح بچه های گل به دست شهر را قشنگ کرده بودن و منی که پیاده شدم رز بخرم آلرژی م زودتر از خودم اومده بود توی گل فروشی 

از دیروز با یه صدای دورگه جذاب در خدمتم یه عطر تلخ بزنم و یذره حرف عاشقانه همتون عاشقم میشید

دو تا مدرسه رفتم و کارت هدیه تقدیم کردم و یک عالمه تشکر از ته دل بابت زحمتی که برای بچه ها کشیده میشه

ثریا جانم دوست وفادار و مهربانم روزت مبارک عزیزم تو مهربان ترین دوستی بودی و هستی که این وبلاگ به من هدیه داد

پسرم امروز با دوستش میومد خونه بخاطر همین بعد از رسوندنش رفتم وسایل پیتزا خریدم بنزین زدم 

وسایل سالاد گرفتم که در کنارش یه عالمه طالبی و هندونه آورد گذاشت توی ماشین 

برای خودمون کوکو سبزی گذاشتم با سبزی تازه نمیشد با کوکو سبزی باقالی پلو نخورد اونم وقتی که این همه باقالی تازه هست 

خدایی خدا تموم فصل هاش قشنگن مثلا من هیچوقت نمیتونم از لذت دیدن خرمالو بگذرم وقتی تموم برگ ها ی درختش ریخته و خرمالوهای نارنجی زیر آفتاب بی جون خودنمایی میکنن 

در واقع هر فصلی قشنگی خودش را داره 

مگه میشه توی زمستون عطر نارنگی نپیچه توی خونه 

یا همین الان بهار نارنج هایی که میشه با عطرشون عاشق شد 

اتفاقا میوه فروش مون بهارنارنح تازه هم می فروخت 

این وسط که من پیتزا ها را درست کردم و موند مرحله توی فر گذاشتن 

کو کو را سرخ کردم دونه دونه و نازک 

و باقالی پلو و دارچین م رفت دم بکشه 

آقای کلاه بردار هم زنگ زد 

واقعا از ته دلم آرزو میکنم برای همیشه امسال پرونده این موضوع هر طور که مصلحت هست بسته بشه اینقدر که من از این بشر متنفرم و حرف ناگفته توی گلوم قورت میدم که نخوام از دایره ادب خارج بشم

خواهر شوهر هم زنگ زد برای یه موردی مشورت کنه 

بعد رفیق جان از استان گلستان ز زد که شنبه تهران میاد ماموریت به مدت سه روز و روز آزادترش یک شنبه هست که قرار شد ناهار مزاحمم بشه و رب نارنجی که مامانش برام درست کرده را بیاره 

خونه م با ظاهر مرتب در کثیف ترین حالت ی هست که تا الان به خودش ندیده 

فک کنم باید ز بزنم کمکی دیگه از دستم خارجه مخصوصا که 

احتمال میدم برای جمعه هم مهمون داشته باشم 

باورتون میشه‌ کرج شب که میشه یه جوری سرد میشه که من دلم واقعا یه بخاری میخواد بچسبم بهش و بخوابم 

برم ناهار پسرا را بدم که خونه را گذاشتن روی سرشون 

دخترمم  مشغول جمع کردن اتاق ش هست که خودش زده ترکونده 

غروب باید ببرم کلاس فوتبال اگه درخت توت دیدم براتون پست توت دار میزارم


گل های اطلسی و دل عاشق

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.