دلم یه بغل میخواد با یه عالمه سکوت 

نظرات 13 + ارسال نظر
Hamid 1401,10,08 ساعت 11:17

بهترین را رسیدن به آرامش در اکثر اوقات
آرامش نصیب لحظاتتون

بله همین طوره
ممنونم

ثریا 1401,10,07 ساعت 12:11

دلم برای نوشته هات تنگ شده
دیشب داشتم چت های کاربری های حذف شده تلگرامم را نگاه می کردم و می خواندم انگار هزار سال پیش همچین حرفهایی را نوشتم چقدر اون زمان حالمون خوب بود و نمی فهمیدیم چرا هر چی می گذره غم هامون بزرگتر میشه و تحمل هامون بیشتر آیا اگر اون زمان بهمون می گفتند چنین چیزهایی بهتون می گذره باور می کردیم
خلاصه خودم را جمع و جور کردم و امروز با فهمیدن یک موضوع در مورد دانش آموزام دوباره به هم ریختم
چند تا دختر در کلاس در حضور جمع هم جنس بازی کردند به کجا واقعا داریم میریم

خودمم گاهی دلم تنگ میشه
میریم دفتر خاطرات سال هشتاد و نه و نود را میخونم
میگم چقدر همه چیز تعقیر کرده
ثریا جان قلب م میگیره این چیزا را میشنوم ولی واقعیت محض هست
الان تو گوشی نوجوان ها اینقدر که کیلیپ سکسی هست ‌و
اطلاعات سکسی شون بالاست دریغ از ذره ای دانش و سواد


برای خورشید خوبم .

ممنونم رویا عزیزم

مریم 1401,10,06 ساعت 13:00

بله عزیزم بهتون سر میزنم .نوشته هاتونو دوست دارم در عین غم شور زندگی داره .نوشتن یه جور مدیتیسنه بخصوص وقتی کسی نیست که براش درد و دل کنی ....من هم دیگه مهر طلب نیستم یه جور بی تفاوتی همراه با بِغض و کینه انباشته شده همراهمه که البته اصلا این حسو دوست ندارم ولی واقعیت موجوده

شاید شما دومین نفری بودید که صراحتا و از ته دل ازش خواستم به این جا سربزنه
گاهی یه متن کوتاه میشه یه عالمه حرف نگفته درون آدم درست مثل کامنت قبلی تون
بی تفاوتی را ما دلمون میخواد حتی نقشش را هم بازی میکنیم ولی بغض و کینه همیشه هست

الهاام 1401,10,06 ساعت 05:10

بغل سکوت و گریه با هم خریدارم

گریه خیلی خوبه الهام

حانیه 1401,10,05 ساعت 22:45

دلم بغل میخواد و یه عالمه حرف زدن بدون اینکه قضاوت بشی ،دلم یه جای دور میخواد ،دلم میخواد مغزم بندازم دور ،مغز اطرافیانمم عوض کنم

منم دلم میخواد مغزم را بندازم دور
دلم میخواد یه روز خود واقعی م را زندگی کنم

مریم 1401,10,05 ساعت 00:47

منم دلم بغل میخواد ولی ...گاهی از حجم دوست نداشتنی بودنم دلم میگیره از بجگی بچه پر حرفی بودم و بابتش خیلی سرزنش میشدم بچه وسطی بودم و به قول هلاکویی ساندویچ...شدم به آدم مهرطلب که البته کسی چندان دوستش نداشت و حالا با پنجاه و چند سال عمر و مدرک پزسکی و همسری با وفا ولی .....مثل یه بچه کوچک احساس بیکسی میکنم کاش والدین بدونن تبعیض و بی توجهی چه بلایی سر بچه شون میاره

مریم جان کامنتت جوابش ساعت‌های زیادی را میطلبه که من بشینم و برای شما یه عالمه حرف بزنم
من هم حجم دوست نداشتنی‌بودم زیاده
من هم بچه پرحرفی بودم
بچه وسط هم بودم
و یه زمانی بی نهایت مهرطلب
الان دیگه سنی از من گذشته و سختی های روزگار خنثی کرده منو
ولی یه زمانی دنیا را آتیش میزدم بابت همین مهرطلبی
من هم مثل شما بی نهایت بی نهایت احساس بیکسی میکنم
کاااااااش
کامنت تون خیلی ……..
لطفا باز هم به وبلاگ من سربزنید

لیلا 1401,10,05 ساعت 00:39

ممنون که برای مخاطبت ارزش قائلی و توضیح دادی.بله خورشید جان.البته من توجیه بودم .تو سن ۴۰ سالگی اصولا آدمها زود توجیه میشند

خواهش میکنم عزیزم
من از تو ممنونم بابت حضورت
راستی توی یکی از کامنت هات پرسیده بودی چرا اینقدر با همسرت بدی
عزیزم اصلا بد نیستم
خیلی حرف‌ها نوشتنی نیست
همسر من از نظر اجتماعی و کاری آدم باشخصیت و محترمی هست
برای بچه ها یه پدر بی نظیر
در حد توانش رفاه ما برقراره

مدتی قبل جایی خواندم توی ژاپن بغل کرایه میدن، بدون حرف.

ولی من کرج هستم
از پنجره که بیرون را نگاه میکنم همه جا پر از مه هست
ژاپن نیستم
اینجا هم بغل بدون حرف نیست میدونم

لیلا 1401,10,04 ساعت 21:32

خشگل خانم خورشید خانم
فکر کنم من دلم بخواد جواب کامنتم رو بخونم قبل خوندن رمزیش کردی پست قبل رو

جواب کامنتت را توی یه پست ثابت میدم لیلا جان

ثریا 1401,10,04 ساعت 21:28

بیا بغلم
سکوت را منم موافقم نیاز دارم تو یک جای بکر تو طبیعت چند روز باشم تنها و تو سکوت

دقیقا
بغل یه دوست خوب مثل تو
جای بکر اگه فکرهامون دنبالمون نیان خوبه

بپر بغلم

کاش بودی

مرجان 1401,10,04 ساعت 19:47 http://mah-va-man.blogfa.com

سلام خورشید عزیزم رمز رو میتونم داشته باشم؟

توی پست ثابت توضیح میدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.